حسین تر از عباس تر

 

 

 

سلام 

 

به علت دسترسی نداشتن و نداشتن زمان

شعر ولادت  امام هادی (ع) و غدیر را

باهم تقدیم می کنم:

 

 

تقدیم به امام هادی (ع):

 

تمام زا ویه ها را کشیده ای قائم

آهای سرو قدِ سرترین سرت سالم

 

غزال "اُم ولد"نور چشم های جواد

پدر بزرگ شب قدر-حضرت قائم-

 

پدر:غریب پدر:آشنا پدر:مظلوم

پسر:مراد پسر:مجتهد پسر:عالم

 

نشانه های امامت تمام شد وقتی

شکفت کنج لبت خالی از بنی هاشم

 

تو با لباس سپیدی و بالباس سیاه

برای دیدن تو کعبه می شود عازم

 

درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال

تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم

 

زیارتی به بلندای جامعه از توست

زیارتی که شب قدر می شود لازم

 

زیارتی که خودش هست "محتشم"پرور

درست کرده به کرّات "اکبر ناظم"

 

دوتا فقط همه ی راز جامعه ست بگو

فقط"بکم فتح الله" فقط "بکم یختم"

 

 


 

تقدیم به مولای غدیر:

 

چوشهر علم نبی گشت در علی بشود

بدا به حال هرآن کس که بر علی بشود

 

غدیر صحنه ی اوج ولایت است ببین

پیمبر آمده از هر نظر علی بشود

 

خدا شود به خداونداگر که یک پله

از این که هست علی بیشتر علی بشود

 

چه محشری شده برپا به روی بار شتر

حساب کن که نبی ضرب در علی بشود

 

در این معادله اصلا درست هم این است

خبر رسان که نبی شد خبر علی بشود

 

نه اینکه نام علی حافظ ابوالبشر است

قرار بود دعای سفر علی بشود

 

تبر به دست اگر بت شکن شد ابراهیم

نبی ست بت شکن اما تبر علی بشود

 

چه در غدیر چه در خیبر و چه در محشر

قرار هست فقط یک نفر علی بشود

 

به غیر فاطمه آن هم نه درتمام جهات

نمی شود که کسی این قدر علی بشود

 

فقط برای حسین است این فضیلت که:

پدر علی و هرآنچه پسر علی بشود

 

نه هر جدال که در اوج جنگ کرب و بلا

حسین تر شود عباس تر:علی بشود

 

چه در زمان نبی و چه در دل محراب

همیشه باعث شق القمر علی بشود

 

 

 

                                 دومین کنگره شعر خانگی

 

 


 

 

اشعار محرمی در کتاب غزل مرثیه انتشارات آرام دل

 چاپ خواهد شد

خدا بخواد عازم سفر کربلا هستم

 اگر توشه ای بود در خدمت خواهم بود

 حلال بفرمایید

 

 

 

 

 

خیلی زود خیلی دیر

 

 

سلام

 

چندتا غزل پیوسته تقدیم به حضرت مسلم(ع) وامام حسین(ع):

 

 

پایش امضا زدند خیلی زود

نامه را تا زدند خیلی زود

 

نامه راتانکرده در واقع

کوفیان جا زدند خیلی زود

 

آستین های قتل مهمان را

ظهر بالا زدند خیلی زود

 

دیر نارو به فکرشان آمد

دیر...اما زدند خیلی زود

 

 

اول عازم شدند خیلی زود

بعد نادم شدند خیلی زود

 

باغ داران کوفه هم آن شب

سکّه لازم شدند خیلی زود

 

مثل قاضی شریح مثل شمر

همه عالم شدند خیلی زود

 

همه ی دارها خریدار ِ

سرمسلم شدند خیلی زود

 

 

پس پریشان شدند خیلی زود

بس پشیمان شدند خیلی زود

 

پیش هفتاد و دو نفر کافر

ها...مسلمان شدند خیلی زود

 

نامه داران کوفه ظهر دهم

نیزه داران شدند خیلی زود

 

قاریان وای باعث قتل ِ

خود قرآن شدند خیلی زود

 

 

اسب خون یال رفت خیلی دیر

با پر و بال رفت خیلی دیر

 

شمر آماده گشت خیلی زود

توی گودال رفت خیلی دیر

 

با حساب دو ساعت و اندی

زینب از حال رفت خیلی دیر

 

 

درخودش گیر کرد خیلی دیر

شمر تغییر کرد خیلی دیر

 

حلق اصغر بدون شک از آب

تیر را سیر کرد خیلی دیر

 

باحساب رقیه داغ حسین

عمُه را پیر کرد خیلی دیر

 

وَعمو زود رفت خیلی زود

وَعمو دیر کرد خیلی دیر

 

آفتاب سر حسین تو را

نیزه تفسیر کرد خیلی دیر...

 

 

                                                              دومین کنگره شعرخانگی

 


 

 

مناسبت بعدی ولادت امام هادی(ع)

 

 

حسینی دم

 

 

 

غزلی برای شهادت امام محمد باقر(ع):

 

یک طرف کاغذ و یک سو قلمش افتاده

قلمش نه دمِ تیغ دو دمش افتاده

 

مثل روز دهم از فرط عطش با طفلان

درشب حجره به روی شکمش افتاده

 

آخرین لحظه همان لحظه ی تلخی ست که مرد

دیده از دست ابالفضل علمش افتاده

 

دیده که دست و سر و چشم عمو عباسش

تا دم علقمه در هر قدمش افتاده

 

نفسش را رمقی نیست و در خاطر مرد

زخمهای تن آقا رقمش افتاده

 

بعد اینقدر مصیبت که سرش آوردند

تازه تیغ آمده بر قدّ خمش افتاده

 

آخرین لحظه به یاد فقط این جمله ی "شمر"

که:"خودم می کِشم و می کُشمش"افتاده

 

دمش از بسکه حسینی ست چو پایین رفته

باز در پای دمش بازدمش افتاده

 

مثل بین الحرمین است مدینه اما

سر پا نیست... دراین سو حرمش افتاده

 

 

 

                                                   دومین کنگره شعر خانگی

 

 


 

مناسبت بعدی عرفه

 

 

حرز

 

 

 

سلام به همه ی دوستان

 بعضی از رفقا میگن کارای جدید و نذار تو وبلاگ

حیفه فضاهات دزدیده میشه

 بهشون می گم که اولا ما مال این حرفا نیستم

بعدشم دزد ناشی به کاهدان می زنه

بگذریم سه تا غزل پیوسته نوشتم واسه شهادت امام جواد (ع)

که تقدیم می کنم

واسه ازدواج حضرت امیر(ع) وحضرت زهرا(س) هم یه مثنوی هست که

در ادامه مینویسمش:

.

.

.

۱:

 

درحقیقت رنگ غم تغییر کرد

آخرین انگور هم تغییر کرد

 

درمیان چشم انگور سیاه

جای آب و جای سم تغییر کرد

 

در زد آقا از صدای در زدن

زود رنگ متّهم تغییر کرد

 

پس به روی زن نیاورد و نشست

اینچنین نوع کرم تغییر کرد

 

دانه ی انگور را برداشت و...

گفت شاید که "زنم" تغییر کرد

 

زن ولی وقت تعارف هم که شد

"یا جوادی" گفت و کم تغییر کرد

 

دم که پایین رفت آقا خوب بود

حال او در باز دم تغییر کرد

 

چون حسن مثل حسین و مثل خویش

حالتش در هر قدم تغییر کرد...

.

.

.

۲:

 

پس غریبی دروطن تکرار شد

شمع بودن سوختن تکرار شد

 

یک حسین تشنه در هنگام زهر

بعد از آن صدها حسن تکرار شد

 

چونکه "ام الفضل" "ام الرّذل" گشت

باز نامردی زن تکرار شد

 

چون که مثل طوس در بغداد هم

زهر و انگور و دهن تکرار شد

 

پس غریب بی کفن در دشت...نه

پس غریب با کفن تکرار شد

 

با دهان و با گلو و با جگر

یک نبرد تن به تن تکرار شد

 

اربا اربا...نه ولی سرخ و کبود

ماه زیر پیرهن تکرار شد

.

.

.

۳:

 

باچه توجیهی مداد از هم نریخت؟

هرقدر توضیح داد از هم نریخت

 

با وجودی که گذشت از جسم تو

ازچه خاک و ابر و باد ازهم نریخت؟؟؟

 

باورش سخت است که با حرز تو

آیه آیه "ان یکاد" ازهم نریخت

 

کربلا تکرار شد اینجا ولی

پیکر بغداد...داد از هم نریخت!

 

درقیاس "اکبر" و فرزند تو

لااقل جسم "جواد" از هم نریخت

 

کربلا در کوچه ودر طوس بود

با "جواد" این امتداد از هم نریخت

 

شکر که پیراهنش بر پیکرش

هر قَدَر هم شدگشاد از هم نریخت

 

اربا اربا گشت آقا از درون

از برون شاید زیاد از هم نریخت

 

سخت برهم ریخت در مشهد"رضا"

با وجودی که "جواد" از هم نریخت

 

 


 

شعر ازدواج حضرت امیر المومنین (ع)وحضرت زهرا(س):

 

دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت

در اصل مصطفی زعلی اذن را گرفت

 

دیدند خواستگار علی بود ظاهرا

یک روح بود عشق ولی در دوتا بدن

 

زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت

الحق علی به خواستگاری خویش رفت

 

زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب

غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب؟

 

توحیدری و هرچه که فریاد زد سروش

 پیدا نشد برای تو در عرش ساق دوش

 

بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار

دست خدا نموده به پا کفش وصله دار

 

دنیا شنید گرچه ز لب های مصطفی

در اصل خطبه خواند برای شما خدا

 

چون در شب زفاف شما فرش می شود

با این دلیل عرش خدا عرش می شود

 

سابیده اند قند ستاره به تور ابر

در عقد هم شدند دوتا رشته کوه صبر

 

زَوّجتُ عشق جزء سپاه علی در آ

اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ

 

از تو بهشت تا که جوابت بلی شود

با تو علی میان خلایق علی شود

 

در بند تو زده پدر خاک را خدا

عقد تو کرده جمله ی "لولاک" را خدا

 

کردند اشک های علی را محاسبه

مهریه ی تو آب شد عندالمطالبه

 

آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت

هذاموکّلی پر جبریل گُر گرفت

 

دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید

دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید...

 

 

 

 

 

                                                           دومین کنگره شعرخانگی

 


 

مناسبت بعدي شهادت امام محمدباقر(ع)

 

 

نسخه

.

.

.

سلام

الحمدلله امسال خود امام رضا(ع) کمک کردند

و سرشار از غزلم  چندتایی نوشتم

 وچندتاهم نیمه کاره ست

دوتاشو تو این خونه می نویسم

 اگه وقت شد وحالی بود

بقیه روهم خواهم نوشت

.

.

.

غزل یک:

 

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائربدهم فکر کند

 

ازشما خواستن عشق است ضرر خواهدکرد

هرکه دروقت گدایی به رقم فکر کند

 

بهتراین است که زائر اگر آمد به حرم

دوقدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

 

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد

زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

 

به دو گلدسته دوتا ساق به دوش گنبد

به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

 

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-

فقط این بار...به این قسمت کم فکر کند

 

به خودش...نه به کسانی که به یادش آمد

چون که در آینه کاری حرم فکر کند

 

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام

کربلایی شده هرکس به علم فکر کند

 

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده داراست که دیگر به قسم فکر کند

 

دیر وقتی ست که تا درحرمت دم بدهد

جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

 

بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب-

هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

.

.

.

غزل دو:

 

این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید

دارو؟...نه در این برگه دارو خانه بنویسید

 

مشهد-حرم  یک عمر پشت پنجره فولاد

جای مسکّن هم برایم دانه بنویسید

 

این بغض ها جای خودش آقا برای من

اشک روان تا ناودان چانه بنویسید

 

روزی دو ساعت آه-پشت پنجره فولاد

لطفا برای گریه هایم شانه بنویسید

 

نامم درون لیست باشد هرچه که باشد

زائر اگرکه نیستم دیوانه بنویسید

 

"این جاست داروخانه ی تضمینی عالم"

این جمله را بالای سقاخانه بنویسید

 

هرروز اگر امکان ندارد لااقل آقا

توفیق این درگاه را ماهانه بنویسید

 

تامستی از حد بگذرد در مجلس مستان

این شعر را روی لب پیمانه بنویسید

 

 


 

مناسبت بعدی شهادت امام جواد(ع)

 

 

 

 

 

 

.

.

.

غزلی تقدیم به امام جعفرصادق(ع)

.

.

.

نسیم سمت دمشق و عراق افتاده

به دست اوخبری داغ ِداغ افتاده

 

که جعفربن محمد به فکر ترویج ِ

اصول شیعه برای وفاق افتاده

 

چنان به بحث نشسته که بین مکتب ها

به غیر شیعه تماما فراق افتاده

 

به یک روایت قال النبی او حتی

سگ دوانقی از واق واق افتاده

 

هزار نخبه چنان جابربن حیان هم

به خاک پای تو با اشتیاق افتاده

 

ولی مدینه ی بعداز سقیفه در راه است

دری دومرتبه در احتراق افتاده

 

میان کوی بنی هاشم از دری دیگر

دوباره میخ به فکرطلاق افتاده

 

به بی پناهی گنجشک های شهرقسم

به یک درخت... نه...آتش به باغ افتاده

 

"رواق منظرچشم ِ"تو شد که زهرایی

در آستانه ی در...در رواق افتاده

 

شنیده اند اگر کوچه را پسرهایش

برای این پسرش اتفاق افتاده

 

برای آتشی آماده کرده اند آن را

شبیه جسم تو هرجا اجاق افتاده

 

مسیر زهر دراین سینه خوب معلوم است

به پنبه زار تن تو چراغ افتاده

 

بقیع گشت سرانجام کربلای شما

که مدتی ست بدون سراغ افتاده

 

به جای اینکه به روی دوپا بلند شود

بدون سردر و دیوار و طاق افتاده

 

بمیرم...آه...که حتی میان زوّارش

فضای دلهره و اختناق افتاده

 

شب شهادت تو این هم از غریبی توست

که سوی تو گذر یک کلاغ افتاده

.

.

.


.

مناسبت بعدی ولادت حضرت معصومه(س)

.

.

.

افطاری

 

 

سلام

 سلام  بر

 امام حسن(ع)

.

.

.

یاس ها بانفس یاسمن افطارکنند

علی وفاطمه چون روح وتن افطارکنند

 

حسن آمد که درخانه ی اوشاه وگدا

همه با ذکر غریب وطن افطارکنند

 

خود ماهی واگر روز به بیرون بروی

تاببینند تورا مرد وزن افطارکنند

 

تازه از نور فراوان تو در مکه که هیچ

روزه داران عراق و یمن افطارکنند

 

گوش کردم که میایی خبرت مستم کرد

چه کسی گفته فقط از دهن افطارکنند

 

تاشما پشت در بیت یتیمان هستی

اهل خانه همه با درزدن افطارکنند...

 

 

غربت

سلام بر همه ی دوستان از این تاخیر طولانی معذرت میخوام الحمدلله

 کنگره شعر خانگی به خوبی برگزار شد از همه ی کسانی که کار

فرستادند و همه ی کسانی که در برگزاری این کنگره کمک کردند ممنونم

 و انشا ءالله خود حضرات معصومین(س)اجرشو میدن قراره در آینده ی نه

 چندان دور کتابشم چاپ بشه

 

الان که حالش نیست اما در یه فرصت مناسب یه گذارش از کنگره توو همین

 وبلاگ کار می کنم

.

.

.

اما غزل

تقدیم به ساحت امام هادی (ع) فقط خود امام هادی(ع)

.

.

.

تنها نه در حریم تو باب المراد نیست

باب الرضای شرقی و باب الجواد نیست

 

هم سطح هم شدند ضریح و مناره ها

چونکه به ارتفاع زمین اعتماد نیست

 

گلدسته های ریخته در صحن واشدند

آغوش هیچ حاتمی اینسان گشاد نیست

 

این گنبدی که میت وحی می شود مدام

زیباترین نمونه ی روز معاد نیست؟

 

برگشت می خورند صداها به هم کسی

فریاد زد که صحن گهرشاد...شاد...نیست

 

این خانواده ارث زهم برده اند که

غربت برایشان شب پرواز حاد نیست

 

یا اکبری نبوده حسینی به برکشد

یا در شب شهادت هادی جواد نیست

 

غربت مناره های بدون موذن است

تصویر پرچمی ست که دردست باد نیست

 

غربت حقیقتی ست که بعداز چهل نفر

درصحن زائران تورا امتداد نیست...